این اثر با تمرکز بر آخرین تحولات سیاسی، اقتصادی و امنیتی در منطقه اوراسیای بزرگ تر از چین تا اوکراین، به تجزیه و تحلیل روندهای موجود و ارزیابی دقیق مسائل داخلی و منطقه ای در این پهنه وسیع جغرافیایی میپردازد.
نویسندگان با بررسی راهبردهای ژئوپلیتیکی اتحادیه اروپا و آمریکا در اوراسیای بزرگ، مجموعه رویدادهای سیاسی مهم از بحران اوکراین گرفته تا تنش ها در دریای جنوبی چین را بررسی میکنند و از سوی دیگر با تمرکز با مفهوم قدرت ژئوپلیتیکی، مناسبات میان روسیه و اتحادیه اروپا در حوزه روابط انرژی را از این حیث ارزیابی میکنند.
در ادامه، در آن سوی اروپا، استمرار بحران امنیتی در اوکراین مورد توجه قرار میگیرد و از زوایای دید مختلفی به این بحران پراخته میشود. سپس با عزیمت به منطقه قفقاز جنوبی، سیاستهای اتحادیه اروپا و روسیه در قبال ارمنستان بررسی میشود و همچنین تعاملات روسیه و ایالات متحده در قفقاز را از حیث جوانب همکاری و رقابت میسنجند.
پس از آن، همکاریهای چین و قزاقستان در جاده ابریشم نوین و دلایل و پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
نویسندگان این اثر همچنین با تمرکز بر روسیه به عنوان کشور محوری اوراسیا، راهبرد مسکو در دو بحران اوکراین و سوریه که بر نظم جهانی آینده تأثیر میگذارد را مورد ارزیابی قرار میدهند و در ادامه آن، به جوانب گوناگون صحنه تقابل و تعامل روسیه با غرب و چین در آسیای مرکزی میپردازند.
از نظر روش هدایت پژوهش در این کتاب، هم تجزیه موضوعی و دسته بندی اهداف بازیگران در سطوح مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی وجود دارد و هم نگاه تاریخی و قیاسی به موضوع مورد بحث در زمینه ریشههای شکل گیری منازعات لاینحل ابرقاره اوراسیا که به نوعی به تاریخ، ارزشها و ایدئولوژی ملتهای منطقه میپردازد. در مباحث هر فصل هم از ابزارهای نظری و هم از مثالهای تاریخی در گذر زمان استفاده میشود.
همچنین باید افزود که نویسندگان دیدگاههای خود را در زمینه مورد بحث، در قالبی پژوهشی ـ تحلیلی و به دور از قضاوتهای ارزشی بیان میکنند. آنها چارچوب تحلیلی خود را بر این اساس ترسیم میکنند که چگونه ساختار ژئوپلیتیکی در اوراسیا، در صحنه نظریه و عمل، جایگاه اوراسیاشناسی را در رشتههای علوم سیاسی، روابط بینالملل و مطالعات منطقهای تقویت کرده است. نویسندگان همچنین استدلال میکنند که این تحول، نقطه اتصال رشتههای علوم سیاسی یعنی بررسی سیاست داخلی کشورها و روابط بینالملل یعنی نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است.
محیط جغرافیایی در طول تاریخ همواره تولیدکننده فرصت ها و محدودیت ها برای زندگی انسان ها بوده است. گروه-های انسانی همواره سعی میکنند فرصت ها را در جهت پیشرفت خود مورد استفاده قرار داده و بر محدودیت ها غلبه کنند. آشکار است این بعد سیاسی وجود انسان تضمین کننده منافع و بقای حیات او در برابر دیگران است. در این راستا بخشی از علل ظهور بعد سیاسی وجود انسان و گروههای متشکل انسانی، ناشی از تمایز در اهمیت و پراکندگی نامتناسب مواهب و امتیازهای موجود در محیطهای جغرافیایی است که سبب شکل گیری خصلت سیاسی انسان در شکل تلاش برای زیستن و دفع تهدیدهای خود با اتکاء به محیط جغرافیایی شده است. به عبارت بهتر، در ذات و ساختار جغرافیای سیاسی جهان ویژگی ها و واقعیت هایی عینی نهفته است که به صورت بنیادین منطق رقابت را در بین کشورها و قدرت ها رواج میدهد. بنابراین با توجه به پراکندگی نامتناسب مواهب و امتیازهای طبیعی و انسانی در سطح جهان، تمایز در اهمیت ژئوپلیتیک مکان ها و مناطق مختلف جغرافیایی جزء خصوصیات ذاتی کالبد جغرافیایی جهان است و به منظور پیشبینی رفتار انسان ها و گروههای متشکل انسانی در درجه اول باید درجه اهمیت مکان ها و مناطق مختلف جغرافیایی را مشخص کرد، زیرا در بحثهای ژئوپلیتیکی نقطه کانونی رقابت بر سر امکان ها و امتیازهای طبیعی و انسانی موجود در فضای جغرافیایی موجود در آن است تا از پس آن، امکان تحصیل قدرت برای حکومت ها و سازههای ژئوپلیتیکی فراهم شود. در این راستا توجه به نظریههای بسیاری از اندیشمندان ژئوپلیتیک نشان میدهد که شناسایی مناطق مهم و راهبردی جهان همواره یکی از دغدغههای آنان بوده است و جزء مهمی از نظریههای آنان به شناخت مناطق مهم جهان اختصاص یافته است. برای نمونه، زیربنای اصلی نظریههای مکیندر، اسپایکمن، سورسکی، ماهان و دیگران به معرفی و شاخص یابی مناطق مهم جهان معطوف شده بود و هرکدام از آنها با توجه به یک سری از شاخص ها به راهبردی بودن یک نقطه از جهان حکم میدادند. از این رو متخصصان ژئوپلیتیک همواره سیاست مداران را به تسلط یافتن و در اختیار گرفتن مناطق مهم جهان ترغیب میکنند تا از این راه، اسباب برتری آن کشور را بر سایر کشورها فراهم کنند. این تجویز متخصصان جغرافیای سیاسی در قرن بیستم تنها به عرصه نظر محدود نبوده و در موارد بسیاری مصداق عملی به خود گرفته است. بنابراین هدف بنیادین تسلط بر مناطق جغرافیایی مهم و کنترل آنها یکی از شالودههای بنیادین ظهور مطالعات ژئوپلیتیک بوده است. نکته کلیدی در نظر اندیشمندان ژئوپلیتیک این بوده است که راه حل نهایی برای از بین بردن رقابت در عرصه روابط بین الملل وجود ندارد و آنچه که تاکنون وجود داشته است رقابت مبتنی بر «منافع» حکومت ها بر سر دستیابی به مواهب و امتیازهای موجود در مکان ها و مناطق جغرافیایی مهم است.
یکی از مناطق جغرافیایی مورد منازعه در نظام بین الملل، اوراسیا است. اوراسیا این گستره عظیم جغرافیایی با مساحت 53.4 میلیون کیلومتر مربع بزرگ ترین قطعه خشکی جهان را با بیش از یک چهارم سطح خشکیهای جهان دربرمی گیرد. این ابرقاره، 75 درصد جمعیت جهان، 60 درصد تولید ناخالص ملی و 75 درصد منابع انرژی دنیا را شامل میشود. اوراسیا همچنین محلی است که به جز آمریکا، همه قدرتهای پویا و جسور در آن قرار دارند. تمام قدرتهای اتمی جهان به جز آمریکا در اوراسیا قرار دارند. بخش قابل توجهی از منابع اصلی و اولیه برای ادامه پیشرفت و توسعه اقتصادی، شامل کانیهای فسیلی و معدنی نیز در این ابرقاره مکانگزینی شده است. از این رو، با توجه به وجود پیشنیازهای جغرافیایی تولید رقابت در این ابرقاره، باید ابعاد جغرافیایی آن با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.
امروزه در سطح کلان، حاکمیت بر مناطق حساس اوراسیا، محور اصلی برتری جهانی است و در نتیجه، شاخصهای مختص مناطق راهبردی جهان باید در این ابرقاره جستجو شود. به همین دلیل شکل آرایش نیروها، سیاست ایجاد اتحادیه ها، انتخاب شرکا و به کارگیری صحیح ابزارها و امکانات سیاسی، ارکان اساسی اعمال قدرت راهبردی در صحنه جغرافیای سیاسی اوراسیا است و رقابتهای ژئوپلیتیکی در سایر نقاط جهان تبعی و حاشیه ای است. به این ترتیب، به گفته برژینسکی، اوراسیا صفحه شطرنجی است که بر روی آن تلاش برای برتری جهانی ادامه مییابد و ارزیابی الگوهای رفتار ژئوپلیتیکی قدرت ها در اوراسیا تا اندازه زیادی ساختار آینده نظام ژئوپلیتیکی جهان را روشن خواهد کرد.
ابرقاره اوراسیا در طول قرن ها قلمروی بزرگترین یورشهای تاریخ و عظیم ترین تحولات در مقیاس راهبردی بوده است و همیشه قدرتهای جهانی از این ابرقاره برخاسته اند و هم اکنون نیز بزرگترین رقبای آمریکا در این قاره قرار دارند؛ ضمن اینکه از نظر منابع فسیلی و معدنی نیز این حوزه دارای منابع بسیار مهمی است. این منابع پس از پایان جنگ سرد اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است و یکی از دلایل بنیادین ظهور رقابت میان قدرت ها و کشورها دستیابی به این نعمت ها است. در ابتدای فروپاشی اتحاد شوروی تصور بر این بود که روسیه ای مردم سالار بهعنوان مرکز ابرقاره اوراسیا، گرایش بیشتری به ارزشهای دمکراتیک خواهد داشت و میتواند شریک قابل اعتمادی در سیاستهای ژئوپلیتیکی اوراسیا باشد. اما گذر زمان نشان داد که سیاستهای ژئوپلیتیکی روسیه بر مبنای لیبرالیستی قابل دوام نیست و این کشور از فرهنگ راهبردی مختص خود بهره میبرد بهطوری که اقتدارگرایی در ذات فضای جغرافیایی کشور و به عبارت بهتر در حوزه خشکی نهادینه شده است. از این زمان بود که در نظر غرب هر نوع بهبود توان ژئوپلیتیکی روسیه به زیان منافع غرب در اوراسیا بوده است و آنها به دنبال این بوده اند که اتحادیه اروپا و ناتو را به سوی شرق گسترش دهند و از این راه، خواستههای ژئوپلیتیکی روسیه را محدود کنند. این در حالی بود که چین نیز در دهه 90 با وجود رشد شتابان اقتصادی و نظامی هیچ گاه به سمت به کار گرفتن آموزههای لیبرالیستی در حوزه روابط بین الملل حرکت نکرد و سیاستهای به کار گرفته شده توسط این کشور همواره نقیض دیدگاه لیبرالی در روابط بین الملل بوده است. بنابراین در فضای ژئوپلیتیکی اوراسیا یک چین قدرتمند رو به ظهور است که دیدگاههای ژئوپلیتیکی خاص خود را نسبت به ابرقاره اوراسیا دارد و تداوم این سیاستهای متعارض منجر به ادامه تضادهای ژئوپلیتیکی بین چین و قدرتهای غربی شده است. از سوی دیگر، اگرچه این مسأله غیرقابل تصور است که اتحادیه اروپا به رقیب ژئوپلیتیکی آمریکا تبدیل شود، زیرا ساختار سیاسی و بنیادهای معرفت شناسی این دو حوزه بهطور کامل با یکدیگر هماهنگ است، اما ظهور ترامپ، همه فرضیه ها را با پاسخ مثبت مواجه ساخت. با این حال این دو حوزه متعلق به حوزه دریایی هستند که دارای الزام ها و نیازهای هماهنگ در عرصه روابط بین الملل میباشند. بنابراین الگوهای رقابت در حوزه مناطق راهبردی به صورت کلی بین قدرتهای خشکی و دریایی شکل خواهد گرفت. بر این مبنا به منظور الگویابی آینده این رقابت ها باید مناطق صاحب منابع انرژی و حوزه ها و معابر جغرافیایی دسترسی به این مناطق و به-صورت خلاصه، مناطق امتیازدار این ابرقاره را در چارچوب رقابتهای قدرتهای خشکی و دریایی شناسایی و مصداق یابی کرد تا به این وسیله بتوان آینده رقابت قدرتهای جهانی را شناسایی نمود.
نویسندگان در این کتاب و در فصول مختلف در این باره بحث میکنند که چگونه ساختار ژئوپلیتیکی (اوراسیا)، در صحنه نظریه و عمل، جایگاه اوراسیاشناسی را در رشتههای علوم سیاسی، روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای تقویت کرده است. نویسندگان همچنین استدلال میکنند که این تحول، نقطه اتصال رشتههای علوم سیاسی یعنی بررسی سیاست داخلی کشورها و روابط بین الملل یعنی نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. شکل فصول این کتاب بر اساس اصول آموزشیِ ارائه شده در زمینه بیان دیدگاه ها در قالب متون کوتاه است. ویژگی اصلی این فصول نکته محوری است. هر فصل با یک نکته شروع میشود، نکته توسعه مییابد، با مثال ها و نمونه ها تقویت میگردد، با یک نگاه تعادلی تحلیل میشود و در نهایت با یک رویکرد حلالمسائلی و کاربردی به نتیجه میرسد. ویژگیهای مهم دیگر فصول کتاب این است که نویسندگان دیدگاههای خود را در زمینه مورد بحث، در قالبی پژوهشی ـ تحلیلی و به دور از قضاوتهای ارزشی بیان میکنند. از نظر روش هدایت پژوهش در این کتاب، هم تجزیه موضوعی و دسته بندی اهداف بازیگران در سطوح مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی وجود دارد و هم نگاه تاریخی و قیاسی به موضوع مورد بحث در زمینه ریشههای شکل گیری منازعات لاینحل ابرقاره اوراسیا که به نوعی به تاریخ، ارزش ها و ایدئولوژی ملتهای منطقه میپردازد. در مباحث هر فصل هم از ابزارهای نظری و هم از مثالهای تاریخی در گذر زمان استفاده میشود. در نهایت، شیوه استفاده از منابع به این صورت است که نویسندگان در موارد لزوم از دیدگاههای صاحبنظران در درون متن استفاده میکنند.
در فصل اول «راهبرد اتحادیه اروپا و آمریکا در اوراسیای بزرگ» مورد بررسی قرار میگیرد. با پایان یافتن جنگ سرد، ساختار ژئوپلیتیکی اوراسیای بزرگ، روسیه، چین، آمریکا و اتحادیه اروپا را درگیر رقابت بر سر اوکراین و دریای جنوبی چین کرده است. از نظر مسکو و پکن، گسترش آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا به شرق با هدف تحدید نفوذ منطقه ای روسیه و چین طرح ریزی شده است. بر این اساس، اوکراین و دریای جنوبی چین نیز به حوزه ای برای کشمکش میان روسیه، چین و بازیگران غربی بر سر نفوذ منطقه ای و حتی عاملی به منظور اختلاف میان آمریکا و اتحادیه اروپا منجر شد که این مسأله بستر تشدید تنش ها و افزایش بى ثباتى در منطقه اوراسیای بزرگ را فراهم کرده است. این اختلافات و تنش ها میان اتحادیه اروپا، آمریکا، روسیه و سرپیچی از خواستههای غرب در بحران اوکراین، تشدید اختلافات آمریکا، چین و همکاریهای سیاسی، اقتصادی اتحادیه اروپا با دو کشور روسیه و چین، ضمن تضعیف روابط امنیتی اتحادیه اروپا با آمریکا، زمینه را برای گذار از نظام تک قطبی به نظام چند قطبی فراهم نموده -است.
فصل دوم، به دلیل اهمیت انرژی در مناسبات جهانی و بهطور ویژه، نیاز کشورها به گاز طبیعی، به «نقش قدرت ژئوپلیتیکی در روابط انرژی روسیه با اتحادیه اروپا» اختصاص مییابد. در این بین، مفاهیمی نظیر امنیت انرژی، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی، خطوط انتقال گاز در گفتمان ژئوپلیتیک انرژی، جایگاه ویژه مییابند. مصرف بالا و نیاز روزافزون اتحادیه اروپا به انرژی به علت کمبود منابع و به تبَع آن، نیاز به واردات انرژی بهخصوص از روسیه بهعنوان بزرگ ترین دارنده منابع گازی جهان، عاملی است تا مسکو از قدرت ژئوپلیتیکی خود بهعنوان ابزاری جهت اجرای اهداف مدنظر خود در حوزه سیاسی و اقتصادی بهره گیرد. علاوه بر روسیه و اتحادیه اروپا، در این فصل، کشورهای واسطی که گاز روسیه به وسیله خطوط لوله از خاک آنها عبور میکند نیز بهعنوان بازیگر سوم تأثیرگذار در نظر گرفته شده اند. این فصل نشان میدهد که فضای حاکم بر روابط مسکو و اتحادیه اروپا در چارچوب ژئوپلیتیک، در مقاطع مختلف، دوگانگی همکاری و ستیز در قبال بحران اوکراین، پروژههای خط لوله، بسته انرژی سوم و تحقیقات ضد تراست اتحادیه علیه روسیه را به وجود آورده که این تغییر رویکرد متقابل، آغازگر دوره جدیدی از رقابت و همکاری ژئوپلیتیکی این دو بازیگر را رقم خواهد زد.
در شرایطی که نزدیک به چندین سال از آغاز بحران اوکراین و پایان دولت ویکتور یانکوویچ در کی یف میگذرد، طرح دیدگاههای متفاوت درخصوص رفتار روسیه و اتحادیه اروپا در قبال بحران اوکراین همچنان ادامه دارد. بنابراین در فصل سوم به بررسی چرایی و چگونگی طولانی شدن بحران اوکراین از سال 2013 تا 2018 پرداخته خواهد شد. جهت نیل به مقصود، مسأله اصلی، تقابل اتحادیه اروپا با روسیه در اوکراین و چرایی آن است که نوشتار پیش رو تلاش میکند تا در چارچوب مفاهیم بازیگری برترون و وگلر بدان بپردازد. با استفاده از مفاهیم بازیگری این فرضیه شکل میگیرد که واکنش اتحادیه اروپا به تهدیدات امنیتی بین سالهای 2013 تا 2018 به علت عدم حضور یک سیاست امنیتی و دفاعی منسجم و عدم پذیرش رویکردهای اروپا از سوی روسیه نسبت به تحولات اوکراین، نتیجه ای جز الحاق کریمه به روسیه در سال 2014 و تشدید منازعات در دونباس و دریای آزوف برای اوکراین نداشته است. هر سه ابزار سیاست گذاری اتحادیه اروپا در قبال بحران اوکراین مانند اعمال تحریم ها، استقرار مأموریت امنیتی و دفاعی مشترک در نوامبر 2014 و برنامه شراکت شرقی به منظور مقابله با بازیگری قدرتمند روسیه تا سال 2018 نهتنها بینتیجه، بلکه موجب تشدید بحران نیز شده است.
یکی از بارزترین پیامدهای فروپاشی شوروی ایجاد خلاء قدرت در جمهوریهای تازه استقلال یافته بود. بنابراین فصل چهارم به «سیاست اتحادیه اروپا و روسیه در قبال ارمنستان» اختصاص مییابد. این خلاء عاملی بوده تا کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای نظیر اتحادیه اروپا و روسیه از راه اتحاد و ائتلاف با جمهوریهای قفقاز جنوبی از جمله ارمنستان در پی افزایش نفوذ خود در این منطقه باشند. با گسترش اتحادیه اروپا به شرق و سیاست همسایگی، اتحادیه اروپا تلاش میکرد تا با توجه به خواستههای امنیتی و اقتصادی خود به همسایه بی واسطه ارمنستان تبدیل شود. از طرف دیگر، راهبرد سیاست خارجی کرملین در رابطه با احیای قدرت امپراطوری روسیه و موقعیت ژئوپلیتیکی آسیب-پذیر و انزوای سیاسی ارمنستان، زمینه ساز همکاریهای بیشتر کرملین ـ ایروان شده و موجب ارتقای روابط به سطح شراکت راهبردی گردیده است. با توجه اختلافات راهبردی بین روسیه و اتحادیه اروپا در قبال ارمنستان این فرضیه مطرح میشود که شراکت شرقی و سیاست همسایگی اتحادیه اروپا، تفاوت در پندار از موضوع امنیت و تلاش برای تثبیت نفوذ اقتصادی و سیاسی در منطقه ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی موجب بروز اختلاف میان مسکو و بروکسل در قبال ارمنستان شده است. این فصل تلاش دارد تا نشان دهد که تقابل در سیاست خارجی اتحادیه اروپا و روسیه در منطقه قفقاز جنوبی بهویژه در قبال ارمنستان چه پیامدهایی برای منطقه و این کشور داشته است.
فصل پنجم بر «تعاملات روسیه و آمریکا در منطقه قفقاز» متمرکز است. منطقه قفقاز نسبت به سالیان گذشته کمتر مورد توجه اندیشمندان و تصمیم گیرندگان حوزه اوراسیا قرار گرفته است. زیرا مطالعات امنیتی این منطقه در حال حاضر تحت تأثیر درگیری مسلحانه در شرق اوکراین و آشفتگیهای خاورمیانه است. با این حال، قفقاز جنوبی به دلایل داخلی و خارجی، از شکنندگی ژئوپلیتیکی حادی رنج میبرد و از آنجایی که تشدید رقابت میان روسیه و ایالات متحده پس از جنگ سرد به بالاترین حد خود رسیده است، فرایند درگیری و همکاری آنها در این بخش حساس اوراسیا مستحق توجه است. بنابراین، نویسندگان ضمن بررسی روابط دوجانبه مسکو و واشنگتن در قفقاز، سعی دارند وضعیت فعلی این منطقه و منطق همکاری و رقابت این دو قدرت در چند سال گذشته را تببین و تشریح کنند. بر این اساس این فصل به دنبال آن است تا علت ها و عوامل رقابت و همکاری محدود آمریکا و روسیه در قفقاز را تبیین کند. پندارهای مختلف از شیوه کسب منافع راهبردی، امنیتی و نظامی، باعث اختلاف روسیه و آمریکا در منطقه قفقاز شده است. این فصل بر همکاریهای ایالات متحده و روسیه در رابطه با فرایندهای حلوفصل مناقشات قومی و سیاسی در آبخازیا، اوستیای جنوبی و قرهباغ کوهستانی متمرکز میشود.
فصل ششم تحت تأثیر ابتکار جاده ابریشم نوین به موضوع «دلایل و پیامدهای همکاریهای جمهوری خلق چین و قزاقستان در جاده ابریشم نوین» اختصاص مییابد. امروزه آسیا بهعنوان یک قاره پهناور با تحولات جدیدی روبرو است و بازیگران مختلف طرح هایی را در راستای تأمین اهداف خود در مناطق گوناگون آن ارائه داده اند. چین یکی از بازیگرانی است که با طرح «یک کمربند ـ یک جاده» اهداف بزرگی را در زمینه رشد اقتصادی، بهخصوص امنیت انرژی، گسترش حوزه نفوذ و تأثیرگذاری در مناطق مختلف، دسترسی به بازارهای جهانی و نیز ایجاد راههای ارتباطی و حمل ونقل مقرون به صرفه تر مطرح کرده است. ابرطرح کمربند اقتصادی جاده ابریشم نیز که مسیر اصلی آن از آسیای مرکزی میگذرد باعث شده تا قزاقستان نقش مهمی در این ابتکار پیدا کند. فصل حاضر معطوف به تبیین فرصتهای همکاری قزاقستان و چین در قالب این ابتکار با اتکاء به روشهای کیفی پژوهش است. در این راستا پرسش اصلی فصل این گونه مطرح میشود که عوامل مؤثر بر همکاری چین و قزاقستان در این طرح راهبردی کدامند؟ پاسخ اولیه نویسندگان آن است که برخی همپوشی ها در انتخابهای راهبردی دو کشور، نیازهای توسعه ای و موقعیت قزاقستان در ساختار ژئوپلیتیکی اوراسیا، از جمله عوامل کلیدی شکل دهنده به تعاملات دو کشور در این طرح محسوب میشوند.
فصل هفتم به «کنشگری روسیه در بحران اوکراین و سوریه و تأثیر آن بر آینده نظم جهانی» میپردازد. میراث فروپاشی شوروی برای روسیه مسائل عمده ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک بوده است و موقعیت این کشور در عرصه منطقه ای و بینالمللی را به نحو چشمگیری تغییر داد. این تحول بهطور قابل مشاهده ای در منطقه خارج نزدیک محسوس بود و باعث شد کشورهای غرب راهبرد بلندمدتی را به منظور جلوگیری از قدرت بزرگ شدن دوباره روسیه از طریق نفوذ در خارج نزدیک رقم بزنند. به همین خاطر مداخلات روسیه در بحران اوکراین و سوریه طراحی شده بود تا آمریکا را مجبور به پذیرش معامله جدیدی در مورد آینده نظم جهانی کند.
فصل هشتم به «اهمیت منطقه آسیای مرکزی» پرداخته است. آسیای مرکزی که بخش جنوبی قلمروی هارتلند را در نظریه مکیندر تشکیل میداد، در دوره جنگ سرد جزو قلمروی سیاسی ـ ژئوپلیتیکی شوروی بود. با فروپاشی شوروری، این منطقه هویت جغرافیایی ـ سیاسی مستقل پیدا کرد و بهعنوان فضای فاقد قدرت تأثیرگذار، به عرصه رقابت قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل شد. پس از استقلال این کشورها، روسیه به سرنوشت آنها توجه زیادی نکرد و این سبب شد تا سایر قدرت ها در پی گسترش نفوذ خود در کشورهای آسیای مرکزی برآیند؛ اما چندی نگذشت که روسیه توجه خود را به خارج نزدیک معطوف و تلاش کرد تا با ایجاد همگرایی گسترده امنیتی، اقتصادی، مانع حضور سایر قدرت ها در این منطقه شود. با توجه به روند پیچیده منطقه گرایی باید اذعان کرد که فضای حاکم بر منطقه در چارچوب ژئوپلیتیکی، زمینه ساز همکاری روسیه در حوزه امنیتی است، اما در حوزههای اقتصادی و انرژی، نظر به دیپلماسی اقتصادی چین، زمینه ساز رقابت و گاهی اختلاف بین روسیه و کشورهای این منطقه شده است.
در پایان این که، تولید چنین اثری در نوع خود بدیع است، زیرا این کتاب تلاش نویسندگان در قالب پژوهشی ـ تحلیلی کلی گرد هم آورده است. از این نظر امید است که کتاب حاضر ضمن تشریح دیدگاههای نویسندگان، به منظور آموزاندن نگارش مقالات، که خود بخش مهمی از تولیدات ادبیات مربوط به سیاست خارجی، روابط بین الملل و علوم سیاسی را در جهان امروز شامل میشود، اثری راهگشا باشد.
- مقدمه
- راهبردهای ژئوپلیتیکی اتحادیه اروپا و آمریکا در اوراسیای بزرگ؛ از بحران اوکراین تا دریای جنوبی چین
- نقش قدرت ژئوپلیتیکی در روابط انرژی روسیه و اتحادیه اروپا
- از اجلاس ویلنیوس تا دریای آزوف؛ دلایل استمرار بحران امنیتی در اوکراین
- سیاست اتحادیه اروپا و روسیه در قبال ارمنستان
- تعاملات روسیه و ایالات متحده در قفقاز: همکاری یا رقابت؟
- همکاریهای چین و قزاقستان در جاده ابریشم نوین: دلایل و پیامدها
- راهبرد روسیه در بحران اوکراین و سوریه؛ نظم جهانی آینده
- آسیای مرکزی؛ صحنه تقابل و تعامل روسیه با غرب و چین
نویسنده | دکتر مهدی هدایتی شهیدانی و دکتر دانیال رضاپور |
تاریخ نشر | تابستان 1399 |
نوبت چاپ | اول |
تعداد صفحه | 203 |
شابک | 978-622-96280-3-4 |